شکلگیری این فضا، خود حاصل چندین مولفه بنیادین است که بدون هر یک از آنها، نتوان بر آن نام تعزیه گذاشت؛شخصیتپردازی، موسیقی خاص، گفتگو (دیالوگ) و صحنهپردازی، اما همه این فرمها در خدمت یک محتوای خاص است و آن رویارویی خیر و شر یا حق و باطل در چهره یزیدیان(اشقیا) و حسینیان (ابرار) است.
این عوامل صوری و محتوایی، از چنان سازوکاری برخوردارند که مخاطب نه تنها احساس بیگانگی نمیکند، بلکه با آن یگانه شده و احساس همپیوندی و همبودی با آن دارد. بدین سان تعزیه از چنان توانی برخوردار است که میتواند واقعه عاشورا را به گونهای به تصویر بکشد که در عین حال که مخاطب آن را واقعی و ملموس میپندارد، خود را در آن صاحب نقش میبیند.
این مسئله، اوج پالایش روانی فرد است. بنا به تفسیر شیعه، اکنون که حقیقت زمانه(امام) در غیبت به سر میبرد و ما بدان دسترسی نداریم، تعزیه با بازسازی واقعه عاشورا، حضور امام حسین(ع) را برای ما میسر میگرداند. در اینجاست که به دیدار امام و یاران و رفتار و گفتار او حقانیت پیدا میکنیم. این سرشت تعزیه؛ یعنی به حضور طلبیدن حقیقت امام است. این حضور آن قدر پررنگ است که گاه شده در برخی تعزیهها، تماشاگران از فرط هیجان، خواهان ایفای نقش در میانه تعزیه بودهاند.
در این فضا- آنگونه که در آغاز اشاره شد- همه عناصر ساختاری، در خدمت محتوای عظیم عاشورا درمیآید. آنگونه که موسیقی خاص تعزیه کاملا متناسب با آن فضا نواخته میشود. برای مثال پیش از آغاز اجرای تعزیه، به عنوان پیش درآمد نوایی سوزناک نواخته میشود.
این نوا چنان تاثیر شگرفی بر تماشاگران مینهد که گویی هر آن باید انتظار فاجعهای دردناک را بکشند. به همین دلیل برخی پژوهشگران بر این اعتقادند که عنصر اساسی تعزیه موسیقی است و بعدها در طول تاریخ عنصر نمایشی بدان افزوده شده است.
به هر روی، چه برای تعزیه خاستگاه ایرانی قائل باشیم و چه نباشیم، مهم آن است که اینگونه هنری در طول تاریخ یکی از روزنههای هویتبخش شیعه بوده است.